کوروش در ادبیات
کوروش جایگاه ویژهای در تاریخ اسرائیل دارد، در منابع عهد عتیق، با عناوین «مسیح خداوند» و «سرور، خدای بهشت» خطاب شده و به او «همهٔ پادشاهیهای روی زمین» داده شدهاست. در کتاب عزرا و اشعیای نبی، از وی چنین یاد شدهاست: «او شبان من است و رضایت خاطر مرا فراهم خواهد کرد.»[۱۰۱] نام او در رسالت دیترو ایسایا در کتاب عزرا و در انتهای کتاب شرح وقایع تاریخی ۲ و در کتاب دانیال (۱:۲۱; ۶:۲۹; ۱۰:۱) ذکر شدهاست. در این پاراگرافها او، هم به عنوان کسی که مقدر شده تا اسرائیل را حفظ نماید و عملیات مشخصی را از طرف خدای اسرائیل (دیترو ایسایا) برای آن به انجام رساند و هم به عنوان شخصی که فرمان و قانونش پایه و اساسی شد برای برگشت به زایون و برپاسازی معبد ویران شدهٔ عزرا، ظاهر شدهاست. ظاهراً موفقیتهای کوروش، خصوصاً آمادهسازیها و اقداماتی که نشان میداد جنگ بین او و بابل به تأخیر میافتاد، در قسمتی از مسئولیت دیترو ایسایا برای نبوت مطلق او در آزادسازی و رستگاری قریبالوقوع اسرائیل و تخریب در شرف وقوع و احتمالی بابل بود. امیدهای پیغمبر به وضوح در بخش ۴۵:۱-۱۳ بیان شدهاند. «خدا رو به تدهین شدهاش [کوروش] نمود. کسی که در گذشته به او کمک نمود و در آینده نیز در ادامه فعالیتهایش به او کمک خواهد نمود». «من قبل از تو خواهم رفت و کوهها را صاف میکنم، درهای برنزی را خُرد خواهم نمود و ستونهای آهنی را به تکههای ریز خرد میکنم». کوروش بر آن است که اورشلیم را بازسازی نماید و جامعهٔ تبعیدشده را دوباره بازگرداند. در حالیکه او هنوز خدای اسرائیل را نمیشناسد: «من تو را با اسم صدا میزنم، با نام فامیلی صدا میزنم، با اینکه تو مرا نمیشناسی» او در نهایت چنین خواهد کرد، بنا بر کمک بزرگی که از او دریافت خواهد نمود. این نبوت همانطور که قبل از این اتفاق تحویل شد، احساسات و امیدهای پیامبر را که منتظر تسخیر بابل و تنبیه آن است، نمایان میکند.[۱۰۲] در بسیاری از شهرهای بزرگ اسرائیل به دلیل جایگاه کوروش در تاریخ یهودیان، خیابانی به نام او نامگذاری شدهاست که نمادی از رابطهٔ کهن یهودیان و ایرانیان است.[۱۰۳]
کوروش در هنر و ادبیات جهان
گزنفون گزارش میکند که همسر یکی از دشمنان کوروش، پانتهآ نام داشت و بدست وی اسیر شد ولی با وجود تمام زیباییاش، کوروش به او دستدرازی نکرد. این داستان در ابتدای قرن شانزدهم در آثار شاعر ایتالیایی ماتئو باندلو و نویسندهٔ انگلیسی، ویلیام پینتر و همچنین درامنویس آلمانی، هانس زاکس با اشعاری چنین مفهومی را بهتصویر کشیدهاند. پیر منفره، خالق کوروش پیروز در سال ۱۶۲۸ و آنتوان دانشه (کوروش ۱۷۰۶) جوانی کوروش را با روشی بسیار مثالزدنی تشریح کردهاند. گستردهترین رمان نوشتهشده در مورد شاهنشاه ایران، کتاب آرتامن یا کورش بزرگ (به فرانسوی: Artamène ou le Grand Cyrus) است که شامل ۱۳٫۰۰۰ صفحه بوده و توسط نویسندهٔ فرانسوی، مادلن دو سکودری به رشتهٔ تحریر در آمدهاست. شاعر آلمانی، کریستوف ماتین ویلند برای بدست آوردن امتیاز از پادشاه پروس، در اثر خود بهنام آئینه طلایی (به آلمانی: Goldenen Spiegel)، حکومت فریدریش دوم را پادشاهی جدید کوروش نامید.[۱۱۴]
از زمان تأکید بر اهمیت و ارزش مذهبی پادشاه، در شمار زیادی از نگارهنماها با موضوع کوروش در کلیساها و صومعهها، بهصورت گستردهای روبرو هستیم. برای نمونه آثار ویترای صومعه ابسدورف شهر اویلتسن در نیدرزاکسن آلمان را میتوان نام برد. نوشتههای کنت لوسنا که بر پایهٔ تعالیم گزنفون از کوروش بود، برای شارل لو تمرر، دوک بورگوین، بصورت چهار فرش دیواری درآمد که هماکنون این آثار در کلیسای نوتردام شهر بون کشور فرانسه نگهداری میشوند. نقاش آمریکایی بنجامین وست، تابلویی را برای جرج سوم پادشاهی متحده کشید که نگارهای تأثیرگرفته از گزنفون و بخشش شاه ارمنستان توسط کوروش است. پرترهٔ نقاش ایتالیایی، جووانی بندتو کاتیلونه، نمایی از کوروش شیرخوار و سگ مادهای را بهتصویر کشیدهاست و دیگر نقاش اهل ایتالیا، پیترو دا کورتونا تابلویی بهنام نجابت کوروش در برابر پانتهآی زیبا دارد.[۱۱۵]
از قرن هفدهم میلادی، شخصیت کوروش گزینهٔ رایجی در موضوع اپراها شد، از جمله آنتونیو برتالی که در سال ۱۶۶۱ میلادی قطعهٔ رشد کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro crescente) را ساخت. فرانچسکو کاوالی در سال ۱۶۵۴ در اپرانامهای از جی سی سورنتینو بخش کوروش دوم (به ایتالیایی: Il Ciro) را گنجاند. از شعرهای پیترو پاریاتی اپراهایی همچون کوروش (به ایتالیایی: Ciro) در سال ۱۷۰۹ توسط توماسو آلبینونی و کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) در سال ۱۷۱۶ توسط آنتونیو لوتی ساخته و پرداخته شدند. از اپرانامهٔ شاعر معروف پیترو متاستازیو، در سال ۱۷۳۷ میلادی بالداساره گالوپی و ۱۷۴۴ نیکولو جوملی قطعهٔ شناخت کوروش (به ایتالیایی: Ciro riconosciuto) را ساختند، یوهان آدولف هاسه در سال ۱۷۵۱ میلادی، شناخت کوروش را عرضه کرد و جواکینو روسینی نیز در سال ۱۸۱۲ اپرای کوروش در بابل (به ایتالیایی: Ciro in Babilonia) را با متنی از اف. آونتی بروی صحنه آورد.[۱۱۶]
در تاریخنامههای سنتی رومانیایی آمدهاست که کوروش (به رومانیایی: Kir) شاهنشاهی بابل را درهم شکست و به یهودیانی که هفتاد سال به بردگی گرفته شده بودند اجازه داد تا در اورشلیم قلعهای بسازند و در صهیون نیایشگاهی برپا دارند. در این متون آورده شده که خداوند توانایی غلبه بر بیشتر پادشاهان را به کوروش اعطا کرده بود. با اینکه او بر همه کشور و دارایی آنان دست یافته بود، اما همهٔ آنان را زنده دستگیر کرد و هیچیک را نکشت.[۱۱۷] مایکل اچ هارت نویسندهٔ کتاب صد، کوروش را به عنوان ۸۷اُمین انسان تأثیرگذار در تاریخ جهان معرفی کردهاست.[۱۱۸]
کوروش در روایات شفاهی ایران
بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی میبیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیهٔ اول پارسی است بیرون میآید و همهٔ جهان را فرا میگیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا میآورد که کوروش بزرگ آیندهاست آستیاگ دستور میدهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانوادهٔ شبانی میپروراند و چون مسئله آشکار میشود، هارپاگ کفارهٔ این گناه را بسیار سخت میپردازد.[۱۱۹]
همانندیهایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه مییابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور میدهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامهاست. با همهٔ اختلاف در جزئیات، همانندیها را در داستان هرودوت و شاهنامه میتوان چنین طبقهبندی کرد:[۱۲۰] افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آسیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای اینکه خانوادهاش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ کنگدژ پناه میبرد و سپس در دریای چیچست ناپدید میگردد و کیخسرو دستور شکنجهٔ گرسیوز برادر افراسیاب را میدهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم میکند. پایان زندگی کوروش نیز آنچنان که گزنفون نقل میکند و وصیتهای او، صحنههای روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد میآورد.[۱۲۱]